ناموجود
ناموجود
داستان اصلی یعنی “نخستین عشق من” روایتی است از آغاز و انجام نخستین عشق گورکی. عشقی توأم با ایدآلیسم که سرانجام به همین دلیل به جدایی می انجامد. گورکی در آن زمان زن را همچون موجودی نیمه خدایی می دیده که قرار است آنگاه که همه چیز در وجود او در هم پیچیده دست او را بگیرد و به ساحات والای وجودش بکشاند. به دلیل همین نگاه در همان اوایل کتاب به تخطئه ی نگاه جسمی به زن می پردازد و در سرتاسر کتاب این خصلت مینوی را حفظ می کند. زنی وارد زندگی او می شود؛ زنی که خود نامزدی دارد، نامزدی از نظر گورکی به غایت مسخره و حقیر. گورکی با ابراز علاقه های ورترگونه ی خود می کوشد این آتش درونی را به او تقدیم کند و از زیبایی الوهی او بهره ببرد. زن بدین مطلب واقف می شود و سرانجام با رها کردن نامزد خود، به گورکی می پیوندد.
در خلال این با هم بودن گورکی در می یابد که محبوب او از یک جهت با تمایلات فکری او همسویی ندارد و از جهت دیگر مانعی می بیند که توجه مردان دیگر را به خود جلب کند. عدم هم جهتی فکری با او خصوصا آنجا آشکار می شود که محبوبش در حین اینکه گورکی در حال خواندن یکی از داستانهایش برای او است به خواب می رود؛ همچنین او آن هنگام که گورکی زشتی ها و پلشتی های جهان را به زبان می آورد و نکوهش می کند، از شنیدن این سخنان احتراز دارد و می کوشد در آن خوشی ساده و امیدواری خویش باقی بماند.
کد کتاب | 3588 |
---|---|
نویسنده | ماکسیم گورکی |
مترجم | عبدالله توکل |
گرداورنده | – |
ناشر | انتشارات نیما |
سال نشر | 1356 |
نوبت چاپ | نخست |
اندازه | رقعی |
شماره برگ | 80 |
کیفیت | بسیار خوب |
ناموجود
سوالات متداول - شماره تماس پشتیبانی 09133252344
هنوز بررسیای ثبت نشده است.