ناموجود
ناموجود
داستان در موردِ یک پیرمرد روسی به نام «سرگئی میتروفانوویچ» است… مردی که پایش را در جنگ از دست داده و با پای چوبی زندگی میکند و هر سال پاییز از دهکده برای معاینه به شهر میرود و با کوله باری از غم و اندوه به خانه باز میگردد… داستان در مورد گفتگوی این کهنه سرباز با جوانهایی است که در حال اعزام به خدمت هستند و در ایستگاه قطار با آنها هم صحبت شده و دوباره پس از سالها احساس جوانی میکند و با آنها مشروب خورده و آواز میخواند و تنها آن زمان است که از غم و اندوه رها میشود
سپس به سخنان رد و بدل شده بینِ او و زنی که در زندگیش حضور دارد و <پانیا> نام دارد، میپردازد… داستانی ناراحت کننده از سربازی بیچاره که جنگ همه چیزش و حتی سلامتیش را گرفته و هنوز نیز پس از سالها این جنگِ کثیف زندگی سربازِ بیچاره را رها نکرده است و در وجودش جنگ به حیات و زندگیِ خود ادامه میدهد و تا زمانِ مرگش و تا ابد، ادامه خواهد داشت
| کد کتاب | 1433 |
|---|---|
| نویسنده | |
| مترجم | |
| گرداورنده | |
| ناشر | |
| سال نشر | 1360 |
| نوبت چاپ | اول |
| ویژگی جلد | شمیز براق |
| اندازه | رقعی |
| شماره برگ | 50 |
| جنس برگ | کاهی |
| کیفیت | بسیارخوب |
ناموجود
سوالات متداول - شماره تماس پشتیبانی 09133252344