تلفن

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

شناسه کتاب: 6748

محاق

ویژگی‌ها
کد کتاب6748
نویسندهمنصور کوشان
گرداورنده-
ناشرنشر شیوا
سال نشر1369
نوبت چاپنخست
ویژگی جلدشمیز
اندازهرقعی
شماره برگ164
جنس برگسفید
کیفیتبسیارخوب
مشاهده همه ویژگی‌ها
ارسال رایگان
برای سفارشات بالای 1,500,000 تومان
free-shipping
ارسال رایگان بدون محدودیت ویژه شهر اصفهان
ارسال کتاب به تمامی نقاط کشور با شبکه پست
ارسال رایگان ویژه سبد خرید های بالای 1,500,000 تومان
در هر خرید بالای 1,500,000 تومان معادل 5% مبلغ خریدتان تا سقف 1 میلیون تومان اعتبار هدیه کیف پول دریافت خواهید کرد
تا سقف 192 امتیاز هدیه به ارزش 240 هزار تومان
تخفیفات ویژه و اختصاصی تکرار خرید

ناموجود

ارسال توسط کلاسیک بوک - کتاب کلاسیک Classic Books
ناموجود

ناموجود

درباره کتاب

منصور کوشان در دی‌ماه سرد و پربرف سال 1327 در شهر تاریخی اصفهان به دنیا می‌آید. کودکی و نوجوانی‌یش در همان‌شهر می‌گذرد، وارد دانش‌گاه می‌شود، اما تحصیل در رشته روان‌شناسی را نیمه‌تمام باقی می‌گذارد.

“محاق” به معنای پوشیدگی است و ماه در سه روز از هر برج پنهان می‌‌شود. این پوشیدگی حالت رازدار استثنائی ایجاد می‌کند. چون در عین پنهان بودن وجود دارد. ماه داستان من، بهرام نیز هم هست، هم نیست. البته “محاق” وجه‌های دیگری هم در این رمان دارد که دریافتش برعهده خواننده است. “صبوحی” شرابی است که در صبح نوشیده می‌‌شود و آدمی را از حالت خمودی بیرون می‌‌آورد و به سوی هوش‌یاری می‌برد. شخصیت داستان خواب صبوحی نیز در حالت خواب و بیداری است و در یک لحظه کوتاه تمام حادثه‌های داستان برای او اتفاق می‌افتد…

…بهروز امانی،شاعر و روزنامه نگار، در آخرین سال جنگ،برای فرار از جنگ شهرها،به همراه عده ای از دوستان و اقوام،از تهران به جرگلان گنبد کاووس می رود . پس از چندی برای یافتن بهرام،برادر زنش به تهران می آید و در روزهای موشک باران به خیابان های خلوت شهر سرک می کشد.تلاش او بی نتیجه است ولی با این تصور دلخوش می کند که احیاناً بهرام،چون از همه کس و از همه جا، خسته شده، خواسته است برای مدتی از دیده ها پنهان شود و از کسی خبر نداشته باشد.

بهروز و دیگر دوستان،از جمله مشکلات نقاش و شاعر،فریدنیا که خود را درایام آوارگی با نواختن تار تسکین می دهد و اصلان که قبلاً تئاتر کار می کرده، نگران حال بهرام هستند.بهرام برای گریختن از بمباران، قصد داشته است که به آلمان مهاجرت کندولی[چون ممنوع الخروج بوده است]تنها زن و دو فرزندش را در فرودگاه سوار هواپیما نموده و خود دلشکسته بازگشته است،به این خاطر سلامتی او دل مشغولی همه شده است.

محاق که با زوایه دید اول شخص نوشته شده است.روایتی از روزهای موشک باران تهران و بررسی عوارض روانی این بحران در قشر مورد نظر نویسنده است. منصور کوشان از همان اولین صفحات کتاب، نگرانی و دلشورۀ خود را از سلمت بهرام ظاهر می سازد:«انگشت اشاره اش را می گذارد وسط محلی که پرازعلامت است.متوجه می شوم محله ای است که بهرام در آن زندگی می کند.بیشتر از هر جای دیگر بمب باران شده بود.»

و اینچنین داستان حول محور بهرام پیش می رود.بی اینکه بهرام حضوری در داستان داشته باشد، بیشتر از هر شخصیت دیگر شناسانده می شود؛ او لیسانسۀ تاریخ است.قبل از انقلاب مسئولیت فرهنگی در خوری داشته است،اکنون نیز ویراستاری پرکار است و هر کجا پا گذاشته سعی کرده تحقیقات خود را پیش ببرد.از پای پله های هواپیما که بازگردانده می شود،چشمهایش مثل خون است.یک بار دست به خودکشی می زند ولی موفق نمی شود.این واقعه را یا بهروز امانی،(که شوهر خواهر اوست)به یاد می آورد و یا در گفت و گوها روشن می شود.

وقتی نویسنده مهربهرام را در دل خواننده نشاند و اهمیت وجودی وی را برای فرهنگ ایران شناساند آنگاه با توصیف ضربه هایی که او از جامعه و از دولت و حاکمیت وقت خورده،خستگی وی را از محیط پیرامون، ودلزدگی اش را از زندگی بیان می کند….

مشخصات کتاب

کد کتاب

6748

نویسنده

گرداورنده

ناشر

سال نشر

1369

نوبت چاپ

نخست

ویژگی جلد

شمیز

اندازه

رقعی

شماره برگ

164

جنس برگ

سفید

کیفیت

بسیارخوب

محاق
محاق

ناموجود

ناموجود
- +
سوالات متداول

سوالات متداول - شماره تماس پشتیبانی 09133252344

مورد انتخابی به سبد خرید اضافه شد
سبد خرید