1 عدد در انبار
1 عدد در انبار
کتاب منادولوژی (Monadology) یکی از مهمترین آثار فلسفی گوتفرید ویلهلم لایبنیس (Gottfried Wilhelm Leibniz)، فیلسوف، ریاضیدان و دانشمند آلمانی قرن هفدهم و هجدهم است. لایبنیز (۱۶۴۶–۱۷۱۶) یکی از برجستهترین اندیشمندان دوران روشنگری است که در زمینههای مختلفی مانند ریاضیات (همزمان با نیوتن، کاشف حساب دیفرانسیل و انتگرال)، فیزیک، حقوق، الهیات و فلسفه فعالیت داشت. منادولوژی، که در سال ۱۷۱۴ میلادی به زبان فرانسوی نوشته شد، خلاصهای فشرده و سیستماتیک از فلسفه متافیزیکی لایبنیز است. این کتاب کوتاه، اما عمیق، به بررسی طبیعت واقعیت، وجود خدا، و ساختار جهان میپردازد و بر مفهوم “مونادها” (monads) به عنوان واحدهای پایهای هستی تمرکز دارد. عنوان کتاب از واژه یونانی “موناس” به معنای “واحد” یا “یگانه” گرفته شده و نشاندهنده دیدگاه لایبنیز به جهان به عنوان مجموعهای از موجودات ساده و غیرقابل تقسیم است.
این کتاب در زمان حیات لایبنیز منتشر نشد و تا سال ۱۸۴۰ میلادی به صورت رسمی چاپ نشد، اما ترجمههای اولیهای از آن به زبانهای آلمانی (۱۷۲۰) و لاتین (۱۷۲۱) وجود داشت. منادولوژی بخشی از تلاش لایبنیز برای ارائه یک فلسفه جامع بود که با اصول علمی و الهیاتی سازگار باشد، و آن را میتوان پاسخی به فلسفههای مادیگرایانه مانند فلسفه دکارت و اسپینوزا دانست.
لایبنیس منادولوژی را در آخرین اقامت خود در وین (از ۱۷۱۲ تا سپتامبر ۱۷۱۴) نوشت. این متن یکی از دو خلاصه کوتاه فلسفه او بود؛ متن دیگر، اصول طبیعت و فیض مبتنی بر عقل (Principes de la nature et de la grâce fondés en raison)، برای شاهزاده یوجین ساووی نوشته شد و پس از مرگ لایبنیز منتشر گردید. منادولوژی در اصل برای ارائه یک exposition مختصر از فلسفه لایبنیز طراحی شده بود و ارجاعاتی به کتاب دیگر او، تئودیسه (Théodicée، ۱۷۱۰)، دارد که در آن جزئیات بیشتری درباره مسائل الهیاتی مانند شر و عدالت الهی بررسی شده است.
در زمینه فلسفی، منادولوژی پاسخی به چالشهای دوران است. لایبنیز تحت تأثیر فلسفه دکارت (که جهان را به دو جوهر ذهن و ماده تقسیم میکرد) و اسپینوزا (که جهان را به عنوان یک جوهر واحد میدید) بود، اما دیدگاه خود را توسعه داد تا مشکلات تعامل بین ذهن و جسم را حل کند. او همچنین با فیزیک نیوتنی مخالف بود که فضا و زمان را مطلق میدانست، و در عوض، فضا و زمان را پدیدههای نسبی و وابسته به مونادها توصیف کرد. این کتاب در دوران باروک نوشته شد، زمانی که اروپا در حال گذار از فلسفه اسکولاستیک به علم مدرن بود، و لایبنیز تلاش کرد تا الهیات مسیحی را با عقلانیت علمی آشتی دهد.
منادولوژی متنی کوتاه است که شامل حدود ۹۰ پاراگراف (یا بخش) میشود. ساختار آن به صورت منطقی و گامبهگام پیش میرود و از یک استراتژی بلاغی پیروی میکند:
کتاب از ساده به پیچیده پیش میرود: از مونادهای پایهای به مونادهای پیچیدهتر مانند ارواح، و سپس به سلسلهمراتب آنها. پاراگراف آخر با نتیجهگیری درباره بهترین جهان ممکن به پایان میرسد.
این ساختار شبیه به یک استدلال منطقی است که از اصول اولیه شروع کرده و به نتیجهگیریهای کلی میرسد، و لایبنیز از ارجاعات به تئودیسه برای گسترش بحث استفاده میکند.
منادولوژی یک سیستم مونیستی است که فقط یک نوع عنصر (مونادها) را در جهان مجاز میداند و گاهی “ایدهآلیسم پانپسیشیک” (panpsychic idealism) نامیده میشود، زیرا همه مونادها دارای نوعی ادراک هستند. این دیدگاه مشکلات دوگانهگرایی دکارتی (ذهن-جسم) را حل میکند و پایهای برای فلسفههای بعدی مانند ایدهآلیسم آلمانی (کانت، هگل) فراهم کرد. ولتر در کتاب کاندید (Candide) این ایده بهترین جهان ممکن را به تمسخر گرفت و آن را بیشازحد خوشبینانه دانست.
تأثیر منادولوژی بر فلسفه مدرن گسترده است: در متافیزیک، روانشناسی (ایده ادراک ناخودآگاه)، و حتی فیزیک کوانتوم (ایده واحدهای پایهای غیرقابل تقسیم). ترجمههای متعددی از آن وجود دارد، از جمله به انگلیسی توسط رابرت لاتا (۱۸۹۸) و دیگران. این کتاب همچنان در مطالعات فلسفی خوانده میشود و به عنوان یکی از شاهکارهای فلسفه غرب شناخته میشود.
| کد کتاب | 7499 |
|---|---|
| نویسنده | |
| مترجم | |
| گرداورنده | |
| ناشر | |
| سال نشر | 1375 |
| نوبت چاپ | نخست |
| اندازه | رقعی |
| شماره برگ | 210 |
| کیفیت | بسیار خوب |
1 عدد در انبار
سوالات متداول - شماره تماس پشتیبانی 09133252344