زیگموند فروید
زیگموند فروید به عنوان بنیانگذار علم روانکاوی شناخته میشود که شهرت اصلی او به دلیل کشف روان ناآگاه یا ناخودآگاه است. فروید بر اثر کاویدن حوزههای ناشناخته ذهن به مفاهیمی نو رسید و با اصطلاحاتی بیسابقه زبان علم را پر مایهتر ساخت و اینگونه یافتههای وی در اندیشه عصر حاضر تاثیری عمیق گذاشت.
بهترین کار برای ترسیم تصویر درستی از زندگی زیگموند فروید، مطالعه زندگینامه خودنوشت او است که احتمالاً نام آن را از «تاریخچه اندیشه های من» وام گرفته است. در طول زندگی او با کشفیات علمی بزرگ و مراحل اساسی بسیاری مواجه می شویم. نخستین مرحله مهم زندگی، سال های یادگیری فروید بود. او در می ۱۸۵۶ میلادی در جمهوری چک چشم به جهان گشود. او که از پیشینیانش سه ویژگی به ارث برده بود در کوشش هایش بسیار مفید واقع شدند. احترام به دانش، فراگیری دانش علمی و مقاومت زیاد در برابر کینه جویی از جمله خصوصیات وی به شمار می روند. عطش دانستن، فروید جوان را از ابتدا به طرف پزشکی، گیاه شناسی، شیمی، جانور شناسی، کالبد شناسی، آسیب شناختی و نیز فلسفه و تاریخ سوق داد.
لایه های ناخودآگاه روان انسان
فروید نخستین فردی نیست که دریافت، روان انسان دارای لایه های ناخودآگاه است، بلکه او نخستین فردی به شمار می رود که این رشته اطلاعات پراکنده را تبدیل به یک نظریه کرد. بنا بر نظر فروید، رویا شاهراهی برای دستیابی به ناخودآگاه است. فروید با تفسیر رویا تلاش کرد پی به علت روان رنجوری ببرد. نتیجه این پژوهش ها کتاب «تفسیر رویا» شد که از آن به عنوان یکی از دوران سازترین کتاب های سده بیستم نام می برند.
زندگی پژوهشی فروید سه مرحله داشت. در مرحله نخست تحقیقات او بیشتر جنبه بالینی دارد و نتیجه آن آثاری مانند «تفسیر رویا» است. در دوره دوم بیشتر به مباحث فرهنگی می پردازد که ماحصل آن به ثبت آثاری مانند توتم و تابو می انجامد. در سومین دوره، تأملات او فلسفی و فراروانشناختی هستند که از آنها می توان به تمدن و ملالت های آن اشاره کرد.
فروید درباره امکان دستیابی انسان به خوشبختی تردید داشت. او میان غریزه های بشری و نیروی بازدارنده جامعه، تعارضی جاودانه می دید. اگرچه فروید خوشبختی را هدفی غیر واقع بینانه می دید اما روان کاوی را وسیله ای برای کاهش اضطراب و روان رنجوری بشر می دانست. نظریه فروید منتقدان بسیاری پیدا کرد. از جمله آنها یکی از بزرگترین شاگردان او کارل یونگ است که خودش پایه گذار مکتب روان شناسی تحلیلی شد. مکتب های روان شناسی اگزیستانسیالیست و روان شناسان اومانیست از بزرگترین منتقدان روان کاوی هستند.
تجربه پزشکی جدید باعث تغییر جهت مطالعات وی شد و دوره جدیدی را آغاز کرد که فروید به شوخی آن را تاریخ اولیه پالایشی روان کاوی می نامد. وی با دیدن بیمارانی که به نادرست آنها را روان رنجور و تمارض گر می نامیدند، کم کم خود را وقف موضوع حساس هیستری کرد. وی به کمک دیدارهایی که با شارکو لیبوو برنهایم از نظریه پردازان آن زمان، داشت از طریق هیپنوتیزم و نظریه درمان دریافت که ممکن است، جریان های روانی قدرتمندی در شخص وجود داشته باشد که وی از وجود آن آگاه نباشد و شخص را بدون آنکه خود متوجه باشد، وادار به عکس العمل کند. فروید در قسمتی از یک کتاب خود که درباره محدودیت ها و مخاطراتی که قبلا برای پدیدآورندگان، افکار نو و تئوری های غیر مرسوم بود، صحبت می کند، اینطور می نویسد: «ولی من تکرار می کنم که این زمان ها گذشته اند و امروزه هر نوع نوشته برای مؤلف آن بی خطر است. فقط شاید استثنائا ترجمه یا انتشار یک کتاب در کشوری ممنوع شود.»
فروید با مقاله «مطالعاتی درباره هیستری» به جامعه پزشکی وقت معرفی شد و سپس دانش روانکاوی با انتشار «تعبیر رویا» پا گرفت و تا نیمه سده بیستم چنان فراگیر شد که روانکاوی را همان رواندرمانی میپنداشتند. «تفسیر خواب، تعبیر خواب و بیماریهای روانی، توتم و تابو، تمدن و ملالتهای آن، موسی و یکتاپرستی، سه رساله درباره نظریه جنسی» از جمله آثار فروید هستند که به فارسی ترجمه شده اند. در کنار این کتابها مقالات بسیاری نیز از فروید در مجلات و کتابهای مختلف ترجمه شدهاند. فروید گفته بود، بهترین راه آموختن روانکاوی مطالعه تاریخ آن است. پنج مقاله فنی از فروید درباره تکنیک درمان روانکاوانه و در حیطه روانکاوی بالینی با گزینش و ترجمه محمد مبشری و به همت نشر نیلوفر با عنوان «پنج نوشتار» منتشر شده است. به نظر میرسد، متنهای این مجموعه نیز در همین راستا انتخاب شدهاند. پنج مقاله با نام های «درمان روانی، روش روانکاوانه فرویدی، درباره رواندرمانی، امکانهای آینده درمان روانکاوانه و درباره روانکاوی بیقاعده» از جمله دیگر آثار فروید به شمار می روند. فروید در مقاله نخست این کتاب رواندرمانی را مبین درمان از راه روان میداند و درمان از راه روان را درمان اختلالهای روانی یا بدنی با ابزارهایی تعریف میکند که بیمیانجی بر روان تأثیر میگذارد.
او چنین وسیلهای را بیش از هر چیز گفتار میداند و سخن را ابزار اساسی درمان روان معرفی میکند. فروید میگوید با بررسی پدیدههای بیمارگون میتوان به فهم پدیدههای بهنجار روان دست یافت. مقاله دوم کتاب را خود فروید از زبان شخص دیگری می نویسد و در آن بخشی مهم از پروژهاش را توضیح میدهد. فروید به شیوه خاص خود در رواندرمانی یا آنچه روانکاوی مینامد، اشاره میکند که از روش بهاصطلاح پالایشی سرچشمه میگیرد. او در این مقاله، ضمن مرور ویژگیها و نحوه کار روش پالایشی که با خواب مصنوعی انجام میشود، نشان میدهد، نیروهای روانی که واپسرانی را ایجاد کردهاند در مقاومتی که در برابر بازتولید آنها وجود دارد، احساس میشوند. از این جهت، فروید عامل مقاومت را یکی از ستونهای اصلی نظریهاش معرفی میکند. او حتی در این مقاله کوتاه شرایط لازم را برای افرادی که روانکاوی میشوند، تعیین میکند.
او در مقاله «درباره رواندرمانی» که به نظر میرسد، متن سخنرانیاش در حضور همکاران پزشکش باشد، رواندرمانی را روش درمانی نو نمیداند و تأکید دارد که این روش کهنترین روشی است که دانش پزشکی از آن بهره برده است. او در این مقاله ضمن دفاع از این روش درمانی برخی از اشتباهات رایج درخصوص روش پالایشی و تحلیلی رواندرمانی را تصحیح میکند، از جمله اینکه این روش را نباید با درمان تلفیقی هیپنوتیزم اشتباه گرفت یا اینکه اشتباه است اگر تصور کنیم فن پژوهش علتهای بیماری و برطرفکردن آن با این روش آسان و بدیهی است.
همچنین تأکید دارد که اگر از گفتههای او نتیجه گرفتهاند که روش درمانی او ایدهآل نیست، یعنی مطمئن، سریع و خوشایند نیست، اگر روش کوتاه و آسانتری سراغ دارند که به اندازه روش فروید نتیجهبخش است، آن را امتحان کنند. موردهای استفاده و منع استفاده از این روش را بهعلت محدودیتهای علمی کار فروید نمیتوان مشخص کرد. شکل مقاله چهارم نیز مثل مقاله سوم است. او در این مقاله خطاب به پزشکان و همکاران خود تأکید دارد، سیر تحول روش درمانی او به پایان نرسیده و در آینده از سه جهت؛ پیشرفت داخلی، افزایش اقتدار و تأثیر کلی کار روانکاوان تقویت خواهد شد. منظور از راه نخست، پیشرفت در دانش تحلیلی و تکنیکها و نیز نوآوریها در زمینه فن درمان است. در مقاله آخر این کتاب نیز فروید، نمونهای که از یکی از مراجعان زن خود ذکر میکند و به نقد روانکاوی بیقاعده میپردازد که همان روانکاوی خودسرانه یا تعلیمنیافته است و رفتار نادرست پزشکان با بیماران خود را نقد و بررسی میکند.
بازتعریف فروید از تمایلات جنسی که شامل اشکال نوزادی هم میشد به او اجازه داد که عقده ادیپ (احساسات جنسی بچه نسبت به والدین جنس مخالف خود) را بهعنوان اصل مرکزی نظریه روانکاوی درآورد. تجزیه و تحلیل او از خود و رویاهای بیمارانش بهعنوان یک آرزوی تحقق یافته او را به یک مدل برای تجزیه و تحلیل نشانههای بالینی و سازوکار سرکوب رسانید و همچنین برای گسترش نظریه خود مبنی بر اینکه ناخودآگاه یک مرکز برای ایجاد اختلال در خودآگاه است از آن استفاده کرد. فروید وجود زیست مایه (لیبیدو) را قطعی میدانست (به نظر او لیبیدو انرژی روانی -جنسی است. منبع آن اروس یعنی مجموع غرایز زندگی است. لیبیدو با مرگ میجنگد و میکوشد انسان را در هر زمینه به پیروزی برساند. این نیرو را شهوت نیز مینامند. زیست مایه بیش از هر چیز معنای جنسی دارد)
سوءتفاهم بسیاری در مورد بیشتر مفاهیم فرویدی وجود دارد، از جمله مفهوم «لیبیدو» که با شهوت یکی دانسته شدهاست یعنی «به فروید اینطور نسبت میدهند که گویی او همه چیز را بر اساس سکس میدانستهاست» در حالیکه فروید «به جای واژه عرفانی و شاعرانه عشق، واژه فنیتر و حرفهایتر سکسوالیته را انتخاب کرد» «در حقیقت او بارها اعلام کرده که واژههای عشق، سکسوالیته، erotisme و Eros را معادل یکدیگر بهکار میبرد. liebe فرویدی معنای عشق، اشتیاق و ژویی سانس را در یک واژه داراست.»
انتقال یکی دیگر از مفاهیمی است که مورد سوءتفاهم واقع شدهاست. «فروید کشف کرد که سمپتوم به کمک انتقال قابل روانکاوی میشود. او همچنین کشف کرد که انتقال موتور روانکاوی و در عین حال سدی برای آن است. انتقال یک عشق است، یک عشق واقعی و هیچ عشق واقعی در صدد دست یافتن به دانش نیست. کار انتقال این است که چیزی برای تعبیر روانکاو باقی بگذارد.»
از جمله مهمترین آثار او کتاب «روانشناسی آسیبشناسی زندگی روزمره» است که ۱۹۰۱ میلادی منتشر شد. این اثر یکی از بهترین کتابهای موجود در زمینه روانکاوی است که ریشههای آسیبهای روانی را بررسی میکند. یک مبحث از این اثر به انگلیسی و سپس به فارسی به نام «فراموشکاری» ترجمه شده است که شامل ۲ فصل «فراموش کردن تأثیرات و مقصودها و فراموش کردن اسمهای خاص» است. کتاب «موسی و یکتاپرستی» اثر دیگری از این دانشمند است که آن را صالح نجفی به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب برخلاف دیگر آثار فروید درباره زندگی حضرت موسی(ع)، است که در ۱۹۳۴ میلادی منتشر شد. کتاب «روانکاوی لئوناردو داوینچی» با ترجمه پدرام راستی اثر دیگری از این نویسنده به شمار می رود که در آن درباره رؤیای کودکی داوینچی، دانشمند و نقاش ایتالیایی دوره رنسانس صحبت میشود.
سرانجام فروید
زیگموند فروید در حالی که با دخترش به یک مطالعه تحلیلی درباره هیتلر و نازیسم مشغول بود در ۱۹۳۹ میلادی در اثر بیماری چشم از جهان فروبست.
در میانه سپتامبر ۱۹۳۹ سرطان سقف دهان فروید باعث درد فزایندهٔ شدیدی برای او شد و به او اعلام شد که غیرقابل عمل جراحی است واپسین کتابی که وی خواند، چرم ساغری اثر بالزاک ، بود. چند روز بعد، او پیش پزشکش رفت. دوست و همکار او، ماکس شِوِر، ابعاد بیماری او را برای او توضیح دادهبود. فروید: «تو قرارداد ما را بهخاطر داری؛ هنگامی که زمانش رسید من را تنها نگذاری. اکنون چیزی بهجز زجر باقی نمانده و اصلاً منطقی نیست.» هنگامی که شور خاطرنشان کرد که قرارشان یادش نرفته، فروید گفت که ممنونم، و سپس با آنا دربارهٔ آن صحبت کرد و گفت که اگر آنا فکر میکند که کار درستی است کار را پایان دهد. آنا فروید میخواست که مرگ پدرش را به تعویق بیندازد، اما شور او را متقاعد کرد که زنده نگهداشتن فروید بیفایده است، و بالاخره در تاریخهای ۲۱ و ۲۲ سپتامبر تزریق دوزهای معینی از مرفین باعث مرگ فروید در ۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹ شد .
سه روز پس از مرگ فروید، جسد او در شمال لندن سوزانده شد. سخنرانی مراسم تشییع جنازه توسط ارنست جونز و نویسندهٔ اتریشی، اشتفان تسوایگ ایراد شد سپس خاکستر فروید به پایهای که توسط پسرش ارنست برای گلدان عتیقهای که فروید از پرنس بناپارت دریافت کرده بود و آن را سالها در اتاق مطالعه خود در وین داشت طراحی شده بود تبدیل شد پس از اینکه همسر فروید در سال ۱۹۵۱ مرد خاکستر او هم در این گلدان گذاشته شد
-
سه رساله درباره تئوری میل جنسی
5,500,000 ریالبستن -
روانکاوی
2,500,000 ریالبستن -
پیدایش روانکاوی
ناموجودبستن -
روانکاوی برای همه
ناموجودبستن -
زندگی من و پسیکانالیز
ناموجودبستن -
موسی و یکتاپرستی
900,000 ریالبستن -
توتم و تابو
ناموجودبستن -
تمدن و ملالت های آن
750,000 ریالبستن -
مفهوم ساده روانکاوی
ناموجودبستن -
موسی و یکتاپرستی
ناموجودبستن -
روانکاوی و زندگی من به همراه توتم پرستی
600,000 ریالبستن -
تمدن و ملالت های آن
ناموجودبستن -
روانکاوی لئوناردو داوینچی
550,000 ریالبستن