1 عدد در انبار
1 عدد در انبار
از روزگار رفته حکایت یکی از غنیترین داستانهای ایرانی دربارهی دوران کودکی است. راوی داستان بر اساس تنها عکسی که از مشهدی اصغر بابا للهی کودکان خانوادهای اشرافی به جا مانده است، ماجرا را آغاز میکند. این عکس وسیلهای میشود برای به یاد آوردن حادثههایی که تحول فکری و جسمی ناقل داستان را باعث شدهاند. حادثههایی که هنرمندانه به دنبال هم قرار گرفتهاند تا فضای مناسب برای بردن خواننده به سالهای کودکی فراهم میشود.
هرچه در داستان روی میدهد جزئی کار آمد در شکل دادن به ساختمان داستان و آشکار کردن فلسفه نهفته در آن است. بابا در تمامی حوادث مستقیم یا غیر مستقیم شرکت دارد. البته او را همواره با چهرهای ثابت میبینیم. همان چهرهای که در تنها عکس بازماندهاش هست؛ در مقابل شخصیت متحول کودک قرار دارد. آنچه در بیرون میگذرد از طریق بابا به او انتقال مییابد و درونش را تغییر میدهد. کودک با گنگی و معصومیت سختیها و پستیها و بی رحمیهای محیط را میشناسد و با طنزی گزنده به افشای موقعیت دروغین خانواده اشرافی میپردازد که در جهت حفظ آبروی کهن تلاش میکند. اما نابودی زندگی کسانی را که برایش کار میکنند نادیده میگیرد.
کودک همراه با بابا به گردش و مدرسه میرود. میبیند که درشکه جای خود را به اتومبیل میدهد و بازار کهنه را خراب میکنند تا خیابان بسازند. صدای سوت کارخانهی تازه تأسیس دایی عزیز که وکیل مجلس هم هست آغاز دورانی متفاوت را خبر میدهد. دوره قدرت یابی طبقه سرمایه دار بوروکراتی که با رخوت اشرافیت کهن سازگار نیست.
نویسنده | ابراهیم گلستان |
---|---|
مترجم | – |
گرداورنده | – |
ناشر | بازتاب نگار |
سال نشر | 1383 |
نوبت چاپ | نخست |
اندازه | رقعی |
شماره برگ | 80 |
کیفیت | بسیار خوب |
1 عدد در انبار
سوالات متداول - شماره تماس پشتیبانی 09133252344
هنوز بررسیای ثبت نشده است.